-
روز ناگزیر: این روزها که می گذرد ، هر روز(قیصر امین پور )
سهشنبه 17 اردیبهشت 1398 18:32
روز ناگزیر ** این روزها که می گذرد ، هر روز احساس می کنم که کسی در باد فریاد می زند احساس می کنم که مرا از عمق جاده های مه آلود یک آشنای دور صدا می زند آهنگ آشنای صدای او مثل عبور نور مثل عبور نوروز مثل صدای آمدن روز است آن روز ناگزیر که می آید روزی که عابران خمیده یک لحظه وقت داشته باشند تا سربلند باشند و آفتاب را در...
-
حتی اگر نباشی: می خواهمت چنانکه شب خسته خواب را( قیصر امین پور)
یکشنبه 15 اردیبهشت 1398 21:11
حتی اگر نباشی می خواهمت چنانکه شب خسته خواب را می جویمت چنانکه لب تشنه آب را محو تو ان چنانکه ستاره به چشم صبح یا شبنم سپیده دمان آفتاب را بی تابم آنچنانکه درختان برای باد یا کودکان خفته به گهواره تاب را بایسته ای چنانکه تپیدن برای دل یا آنچنانکه بال ِ پریدن عقاب را حتی اگر نباشی ، می آفرینمت چونانکه التهاب بیابان...
-
تنها تو می مانی : دل داده ام بر باد ، بر هر چه باداباد (قیصر امین پور)
یکشنبه 15 اردیبهشت 1398 21:09
تنها تو می مانی دل داده ام بر باد ، بر هر چه باداباد مجنون تر از لیلی ، شیرین تر از فرهاد ای عشق از آتش اصل و نسب داری از تیره ی دودی ، از دودمان باد آب از تو توفان شد ، خاک از تو خاکستر از بوی تو آتش ، در جان باد افتاد هر قصر بی شیرین ، چون بیستون ویران هر کوه بی فرهاد ، کاهی به دست باد هفتاد پشت ما از نسل غم بودند...
-
خواب کودکی: در خوابهای کودکی ام (قیصر امین پور)
یکشنبه 15 اردیبهشت 1398 21:08
خواب کودکی ** در خوابهای کودکی ام هر شب طنین سو قطاری از ایستگاه می گذرد دنباله ی قطار انگار هیچ گاه به پایان نمی رسد انگار بیش از هزار پنجره دارد و در تمام پنجره هایش تنها تویی که دست تکان می دهی آنگاه در چارچوب پنجره ها شب شعله می کشد با دود گیسوان تو در باد در امتداد راه مه آلود در دود دود دود ... قیصر امین پور
-
خاطره: با گریه های یکریز یکریز(قیصر امین پور)
یکشنبه 15 اردیبهشت 1398 21:05
خاطره ** با گریه های یکریز یکریز مثل ثانیه های گریز با روزهای ریخته در پای باد با هفته های رفته با فصل های سوخته با سالهای سخت رفتیم و سوختیم و فروریختیم با اعتماد خاطره ای در یاد اما آن اتفاق ساده نیفتاد قیصر امین پور
-
حرف آخر: هزار خواهش و آیا( قیصر امین پور)
یکشنبه 15 اردیبهشت 1398 21:01
حرف آخر هزار خواهش و آیا هزار پرسش و اما هزار چون و هزاران چرای بی زیرا هزار بود و نبود هزار شاید و باید هزار باد و مباد هزار کار نکرده هزار کاش و اگر هزار بار نبرده هزار پوک و مگر هزار بار همیشه هزار بار هنوز ... مگر تو ای همه هرگز مگر تو ای همه هیچ مگر تو نقطه ی پایان بر این هزار خط ناتمام بگذاری مگر تو ای دم آخر در...
-
یادداشت های گم شده: پس کجاست ؟ چند بار(قیصر امین پور)
یکشنبه 15 اردیبهشت 1398 20:59
یادداشت های گم شده ** پس کجاست ؟ چند بار خرت و پرت های کیف بادکرده را زیر و رو کنم : پوشه ی مدارک اداری و گزارش اضافه کار و کسر کار کارتهای اعتبار کارت های دعوت عروسی و عزا قبض های آب و برق و غیره و کذا برگه ی حقوق و بیمه و جریمه و مساعده رونوشت بخشنامه های طبق قاعده نامه های رسمی و تعارفی نامه های مستقیم و محرمانه ی...
-
فال نیک: گفتی : غزل بگو ! چه بگویم ؟ مجال کو ؟(قیصر امین پور)
یکشنبه 15 اردیبهشت 1398 20:57
فال نیک گفتی : غزل بگو ! چه بگویم ؟ مجال کو ؟ شیرین من ، براز غزل شور و حال کو ؟ پر می زند دلم به هوای غزل ، ولی گیرم هوای پر زدنم هست ، بال کو ؟ گیرم به فال نیک بگیرم بهار را چشم و دلی برای تماشا و فال کو ؟ تقویم چارفصل دلم را ورق زدن آن بگهای سبز ِ سرآغاز سال کو ؟ رفتیم و پرسش دل ما بی جواب ماند حال سوال و حوصله ی...
-
غزل پنجره:یک کلبه ی خراب و کمی پنجره(قیصر امین پور)
یکشنبه 15 اردیبهشت 1398 20:54
غزل پنجره یک کلبه ی خراب و کمی پنجره یک ذره آفتاب و کمی پنجره ای کاش جای این همه دیوار و سنگ آیینه بود و آب و کمی پنجره در این سیاه چال سراسر سوال چشم و دلی مجاب و کمی پنجره بویی ز نان و گل به همه می رسید با برگی از کتاب و کمی پنجره موسیقی سکوت شب و بوی سیب یک قطعه شعر ناب و کمی پنجره قیصر امین پور
-
غزل محال: تو قله ی خیالی و تسخیر تو محال( قیصر امین پور)
یکشنبه 15 اردیبهشت 1398 20:53
غزل محال تو قله ی خیالی و تسخیر تو محال بخت منی که خوابی و تعبیر تو محال ای همچو شعر حافظ و تفسیر مثنوی شرح تو غیر ممکن و تفسیر تو محال عنقای بی نشانی و سیمرغ کوه قاف تفسیر رمز و راز اساطیر تو محال بیچاره ی دچار تو را چره جز تو چیست ؟ چون مرگ ، ناگزیری و تدبیر تو محال ای عشق ، ای سرشت من ، ای سرنوشت من ! تقدیر من غم...
-
نامه ای برای تو: این ترانه بوی نان نمی دهد (قیصر امین پور)
یکشنبه 15 اردیبهشت 1398 20:50
نامه ای برای تو این ترانه بوی نان نمی دهد بوی حرف دیگران نمی دهد سفره ی دلم دباره باز شد سفره ای که بوی نان نمی دهد نامه ای که ساده وصمیمی است بوی شعر و داستان نمی دهد : ... با سلام و آرزوی طول عمر که زمانه این زمان نمی دهد کاش این زمانه زیر و رو شود روی خوش به ما نشان نمی دهد یک وجب زمین برای بغچه یک دریچه آسمان نمی...
-
تقصیر عشق بود: باران گرفت نیزه و قصد مصاف کرد (قیصر امین پور)
یکشنبه 15 اردیبهشت 1398 20:47
تقصیر عشق بود ** باران گرفت نیزه و قصد مصاف کرد آتش نشست و خنجر خود را غلاف کرد گویی که آسمان سر نطقی فصیح داشت با رعد سرفه های گران سینه صاف کرد تا راز عشق ما به تمامی بیان شود با آب دیده آتش دل ائتلاف کرد جایی دگر برای عبادت نیافت عشق آمد به گرد طایفه ی ما طواف کرد اشراق هر چه گشت ضریحی دگر نیافت در گوشه ای ز مسجد...
-
شعری برای جنگ: می خواستم شعری برای جنگ بگویم(قیصر امین پور)
یکشنبه 15 اردیبهشت 1398 20:44
شعری برای جنگ می خواستم شعری برای جنگ بگویم دیدم نمی شود دیگر قلم زبان دلم نیست گفتم : باید زمین گذاشت قلمها را دیگر سلاح سرد سخن کارساز نیست باید سلاح تیزتری برداشت باید برای جنگ از لوله ی تفنگ بخوانم - با واژه ی فشنگ - می خواستم شعری برای جنگ بگویم شعری برای شهر خودم - دزفول - دیدم که لفظ ناخوش موشک را باید به کار...
-
اتفاق: افتادآنسان که برگ(قیصر امین پور)
یکشنبه 15 اردیبهشت 1398 20:42
اتفاق ** افتاد آنسان که برگ - آن اتفاق زرد - می افتد افتاد آنسان که مرگ - آن اتفاق سرد - می افتد اما او سبز ود و گرم که افتاد قیصر امین پور مجموعه ی از تنفس صبح
-
گلوی شوق: شب عبور شما را شهاب لازم نیست (قیصر امین پور)
یکشنبه 15 اردیبهشت 1398 20:39
گلوی شوق شب عبور شما را شهاب لازم نیست که با حضور شما آفتاب لازم نیست در این چمن که ز گلهای برگزیده پر است برای چیدن گل ، انتخاب لازم نیست خیال دار تو را خصم از چه می بافد ؟ گلوی شوق که باشد طناب لازم نیست ز بس که گریه نگردم غرور بغض شکست برای غسل دل مرده آب لازم نیست کجاست جای تو ؟ - از آفتاب می پرسم - سوال روشن ما...
-
نان ماشینی: آسمان تعطیل است بادها بیکارند (قیصر امین پور)
یکشنبه 15 اردیبهشت 1398 17:43
نان ماشینی ** آسمان تعطیل است بادها بیکارند ابر ها خشک و خسیس هق هق گریه ی خود را خوردند من دلم می خواهد دستمالی خیس روی پیشانی تبدار بیابان بکشم دستمالم را اما افسوس نان ماشینی در تصرف دارد ... ... ... آبروی ده ما را بردند ! قیصر امین پور مجموعه از تنفس صبح
-
مساحت رنج: شعاع درد مرا ضرب در عذاب کنید(قیصر امین پور)
یکشنبه 15 اردیبهشت 1398 17:40
مساحت رنج شعاع درد مرا ضرب در عذاب کنید مگر مساحت رنج مرا حساب کنید محیط تنگ دلم را شکسته رسم کنید خطوط منحنی خنده را خراب کنید طنین نام مرا موریانه خواهد خورد مرا به نام دگر غیر از این خطاب کنید دگر به منطق منسوخ مرگ می خندم مگر به شیوه ی دیگر مرا مجاب کنید در انجماد سکون ، پیش از آنکه سنگ شوم مرا به هرم نفسهای عشق...
-
غزل تقویم ها: عمری به جز بیهوده بودن سر نکردیم(قیصر امین پور)
یکشنبه 15 اردیبهشت 1398 17:37
غزل تقویم ها عمری به جز بیهوده بودن سر نکردیم تقویم ها گتند و ما باور نکردیم در خاک شد صد غنچه در فصل شکفتن ما نیز جز خاکستری بر سر نکردیم دل در تب لبیک تاول زد ولی ما لبیک گفتن را لبی هم تر نکردیم حتی خیال نای اسماعیل خود را همسایه با تصویری از خنجر نکردیم بی دست و پاتر از دل خود کس ندیدیم زان رو که رقصی با تن بی سر...
-
لحظه های کاغذی:خسته ام از آرزوها ، آرزوهای شعاری(قیصر امین پور)
یکشنبه 15 اردیبهشت 1398 17:34
لحظه های کاغذی ** خسته ام از آرزوها ، آرزوهای شعاری شوق پرواز مجازی ، بالهای استعاری لحظه های کاغذی را ، روز و شب تکرار کردن خاطرات بایگانی ، زندگی های اداری آفتاب زرد و غمگین ، پله های رو به پایین سقفهای سرد و سنگین ، آسمانهای اجاری با نگاهی سرشکسته ، چشمهایی پینه بسته خسته از درهای بسته ، خسته از چشم انتظاری صندلی...
-
فصل وصل : فصل ، فصل خیش و فصل گندم است (قیصر امین پور)
یکشنبه 15 اردیبهشت 1398 17:30
فصل وصل ** فصل ، فصل خیش و فصل گندم است عاشقان این فصل ، فصل چندم است ؟ فصل گندم ، فصل جو ، فصل درو فصل بی خویشی است ، فصل خویش نو چارفصل سال را رسم این نبود هیچ فصلی اینچنین خونین نبود فصل کشت و موسم برزیگری است عاشقان این فصل ، فصل دیگری است فصل دیگرگونه ، دیگرگونه فصل فصل پایان جدایی ، فصل وصل فصل سکر وحشی بوی قصیل...
-
فصل تقسیم: چشم ها پرسش بی پاسخ حیرانیها(قیصر امین پور)
یکشنبه 15 اردیبهشت 1398 17:27
فصل تقسیم ** چشم ها پرسش بی پاسخ حیرانیها دستها تشنه ی تقسیم فراوانیها با گل زم سر راه تو آذین بستیم داغهای دل ما ، جای چراغانیها حالیا دست کریم تو برای دل ما سرپناهی است در این بی سر و سامانیها وقت آن شد که به گل حکم شکفتن بدهی ای سرانگشت تو آغاز گل افشانیها فصل تقسیم گل و گندم و لبخند رسید فصل تقسیم غزل ها و...
-
روز ناگزیر : این روزها که می گذرد ، هر روز ( قیصر امین پور)
یکشنبه 15 اردیبهشت 1398 17:25
روز ناگزیر ** این روزها که می گذرد ، هر روز احساس می کنم که کسی در باد فریاد می زند احساس می کنم که مرا از عمق جاده های مه آلود یک آشنای دور صدا می زند آهنگ آشنای صدای او مثل عبور نور مثل عبور نوروز مثل صدای آمدن روز است آن روز ناگزیر که می آید روزی که عابران خمیده یک لحظه وقت داشته باشند تا سربلند باشند و آفتاب را در...
-
رفتن ، رسیدن است: موجیم و وصل ما ، از خود بریدن است(قیصر امین پور)
یکشنبه 15 اردیبهشت 1398 17:23
رفتن ، رسیدن است ** موجیم و وصل ما ، از خود بریدن است ساحل بهانه ای است ، رفتن رسیدن است تا شعله در سریم ، پروانه اخگریم شمعیم و اشک ما ،در خود چکیدن است ما مرغ بی پریم ، از فوج دیگریم پرواز بال ما ، در خون تپیدن است پر می کشیم و بال ، بر پرده ی خیال اعجاز ذوق ما ، در پر کشیدن است ما هیچ نیستیم ، جز سایه ای ز خویش...
-
خورشید روستا: در شعر های من خورشید( قیصر امین پور)
یکشنبه 15 اردیبهشت 1398 17:21
خورشید روستا ** در شعر های من خورشید از موضع مضایقه می تابد خورشیدهای زرد مقوایی و آسمان سربی با بادهای سر در شعر های من جریان دارد هر چند این برگهای کاهی با این حروف سربی سنگین بر بالهای باد سفر می کنند اما خورشید های شعر من ، اینجا خورشید نیستند اینجا خورشیدهای شعر مرا باد می برد این درد کوچکی نیست در روستای ما مردم...
-
آواز عاشقانه: آواز عاشقانه ی ما در گلو شکست(قیصر امین پور)
یکشنبه 15 اردیبهشت 1398 17:18
آواز عاشقانه آواز عاشقانه ی ما در گلو شکست حق با سکوت بود ، صدا در گلو شکست دیگر دلم هوای سرودن نمی کند تنها بهانه ی دل ما در گلو شکست سربسته ماند بغض گره خورده در دلم آن گریه های عقده گشا در گلو شکست ای داد، کس به داغ دل باغ دل نداد ای وای ، های های عزا در گلو شکست آن روزهای خوب که دیدیم ، خواب بود خوابم پرید و خاطره...
-
هر چه هستی ،باش: با توام ای لنگر تسکین !( قیصر امین پور)
چهارشنبه 11 اردیبهشت 1398 22:17
هر چه هستی ، باش با توام ای لنگر تسکین ! ای تکانهای دل ! ای آرامش ساحل ! با توام ای نور ! ای منشور ! ای تمام طیفهای آفتابی ! ای کبود ِ ارغوانی ! ای بنفشابی ! با توام ای شور ، ای دلشوره ی شیرین ! با توام ای شادی غمگین ! با توام ای غم ! غم مبهم ! ای نمی دانم ! هر چه هستی باش ! اما کاش... نه ، جز اینم آرزویی نیست : هر چه...
-
پیشواز: چه اسفند ا ... آه !(قیصر امین پور)
چهارشنبه 11 اردیبهشت 1398 22:13
پیشواز ** چه اسفند ا ... آه ! چه اسفندها دود کردیم ! برای تو ای روز اردی بهشتی که گفتند این روزها می رسی از همین راه ! قیصر امین پور آینه های ناگهان پیشواز ** چه اسفند ا ... آه ! چه اسفندها دود کردیم ! برای تو ای روز اردی بهشتی که گفتند این روزها می رسی از همین راه ! قیصر امین پور آینه های ناگهان
-
چرا چنین ؟: بغضهای کال من ، چرا چنین ؟(قیصر امین پور)
چهارشنبه 11 اردیبهشت 1398 22:10
چرا چنین ؟ بغضهای کال من ، چرا چنین ؟ گریه های لال م ، چرا چنین ؟ جزر و مد یال آبی ام چه شد ؟ اهتزاز بال من ، چرا چنین ؟ رنگ بالهای خواب من پرید خامی خیال من ، چرا چنین ؟ آبگینه تاب حیرتم نداشت حیرت زلال من ، چرا چنین ؟ دل مجال پایمال درد بود تنگ شد مجال من ، چرا چنین ؟ خشک و خالی و پریده لب دلم کاسه ی سفال من ، چرا...
-
کودکی ها: کودکی هایم اتاقی ساده بود( قیصر امین پور)
چهارشنبه 11 اردیبهشت 1398 22:07
کودکی ها ** کودکی هایم اتاقی ساده بود قصه ای ، دور ِ اجاقی ساده بود شب که می شد نقشها جان می گرفت روی سقف ما که طاقی ساده بود می شدم پروانه ، خوابم می پرید خوابهایم اتفاقی ساده بود زندگی دستی پر از پوچی نبود بازی ما جفت و طاقی ساده بود قهر می کردم به شوق آشتی عشق هایم اشتیاقی ساده بود ساده بودن عادتی مشکل نبود سختی...
-
باد بی قراری: این بوی غربت است (قیصر امین پور)
چهارشنبه 11 اردیبهشت 1398 22:04
باد بی قراری ** این بوی غربت است که می آید بوی برادران غریبم شاید بوی غریب پیرهنی پاره در باد نه ! این بوی زخم گرگ نباید باشد من بوی بی پناهی را از دور می شناسم : بوی پلنگ زخمی را در متن مه گرفته ی جنگل بوی طنین شیهه ی اسبان را در صخره های ساکت کوهستان بوی کتان سوخته را در مشام ماه بوی پر کبود کبوتر را در چاه این باد...